نوشته شده در تاريخ یکشنبه بیست و سوم آذر ۱۳۹۳ توسط محمدخالدی. جوانى سر از رأى مادر بتافت. دل دردمندش به آذر بتافت. چو بیچاره شد پیشش آورد مهد. كه اى سست مهر فراموش عهد. نه در مهد نیروى حالت نبود. كه امروز سالار و سرپنجه اى. به حالى شوى باز در قعر گور. كه نتوانى از خویشتن دفع مور. دگر دیده چون برفروزد چراغ. نداند همى وقت رفتن ز چاه. تو گر شكر كردى كه با دیده اى.

Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre.

به وبلاگ بهداشت محیط ورودی 89 خوش آمدید. همیشه حرف از رفتن هاست. کاش کسی با آمدنش غافلگیرمان کن. حالو روز کسی راکه دیگر هیچ. وقتی که هنوز چشم به جهان نگشوده بودم. صدایی نام غم را در گوشم طنین انداز کرد. فکر می کردم که غم عروسکی است.

Tout simplement mes humeurs mes sentiments ma plume.