Fantásticas aventuras de orcos, cronopios y yo. Aqui les digo como se llamara mi post, el cual, por motivos de sueño, no podre postear hoy. Una silaba de tiempo en un segundo de palabras. It barks at no one else but me -.

سلام دوستان عزیزم مدتی به دلیل اسباب کشی. آخ! هم گرفتار بودم و هم بدون اینترنت. دلم برایتان تنگ و چاره ای هم نداشتم . از اینکه دیر به شما رسیدم ببخشید. و قسمتی از یک مثنوی ام را برایتان آورده ام. باران که گرفت در تماشایم باش تا خانه ی آفتاب همپایم باش. من آمده ام دوباره سرمست شوم با باد و بهار و باده همدست شوم. بیدار شوم زخواب یلدایی خویش از چشم تو در سفر شوم راهی خویش. شاید به فصول تازه پیدا بشوم در قلب شریف و عاشقت جا بشوم. محرم بشوم به کعبه ی پاک تنت دستم برسد به اعتماد بدنت. ای کاش میان آدمی جنگ نبود.

هر که مرا دید تو را نفرین کرد. این چیزیه که گفته شده و انجام شده. تمام ترانه های قشنگ خونده شدن. و من حدس میزنم که اینم یه ترانه عاشقونه دیگه س. So your melody will play on and on, with best of them.