شاعر شیرین زبان لکستان به زیبایی هر چه تمام واژه های لکی را در بحر های گوناگون عروضی به فارسی برگردانده است ملاحقعلی به حق یکی از بزرگترین شاعران لک زبان است. آمد ربیع و موسم عشق است دلبرا بیرون درآی همچو گل از حرف نغز ما. مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات بر خوان ز بحر مجتث لفظ خفیف را.

مدح تو واتم وه ای لفظ لکی. در صدد مدح و ثناتم. در شوق و شعف بلبل ب ستان سراتم وه ای گیان و بدن یکسره تسلیم رضاتم. ئو عهد و عیالم وه زوار عتباتم عاصی و خطا کار شها روی وه تو هاتم. محرم اسرار پیمبر ای عین خدا! ابن عم و یار پیمبر. دست تو در کار پیمبر ای وجه خدا! هر بار مه مستوجب ئو لطف و عطاتم عاصی و خطا کار شها روی وه تو هاتم. سرورم من لک زبان درصدد ستایش تو بر امده ام می خواهم با زبان لکی در وصف توسخن برانم. نوشته شده توسط سیروس علیپور لینک ثابت.

نادر از دلدار کم گو بعد از این تسلیم باش. چاره نیرم مه ر ژه مردن یا صبوری یا فرار. نادر دیگر از وصف دلبر کمتر سخن به میان آور و تسلیم وضع کنونی باش! چاره ای ندارم مگر آنکه بمیرم یا در وادی صبوری قدم نهم و یا آنکه بگریزم. نوشته شده توسط سیروس علیپور لینک ثابت. از حجاب آمد برون آن طلعت آئینه وار عینه واتی شعله خور بی له خاور دا دیار. نی معاذالله کجا آن شعله و شمس فلک ذره و خورشید بین اویشه نه چندان پایه دار. نوشته شده توسط سیروس علیپور لینک ثابت.

چراخم کاوان چراخم کاوان یه ی تخش اندازی جرگ ژه لیم کاوان. من ری گم کرده ویل بی تاوان ئو قابل صیاد جلد بی امان. سر دلیله رم سو نه سراوان تازه آماوی ژه یانه باوان. دنیا وه چاوم چرخی ژاو چاوان دیم قضا فتنه مست و خرامان. فردا روی محشر خلق جم مکاوان الوت مپرسو ژه کمانداران. واو کسه گه کال نازار ملاوان جرگ نه جگرگای دروینم تاوان. دعوی چوی من ئر مکن آوان نجف کشته دس شای سیاچاوان. نوشته شده توسط سیروس علیپور لینک ثابت. حقه ی ناف نه طرز مطلای چینن.