خ وش اوم دید ب ه وب م. امی دوارم این جا ب هتون خ وش ب گذره. نظ ر ن دی همچی ن ب لایی س رت می اد. چه ل روز گذش ت. من گریه کردم و تو خوندى یکى هست. من لج کردم و تو خوندى آدم که قسم خوردشو دق نمیده. من بغض کردم و تو خوندى بغضم گرفته وقتشه ببارم. من تنها شدم و تو خوندى نگران منى به تو قرصه دلم. من با تو زندگی کردم.

Abonne-toi à mon blog! Regardez tre bo cul ki bouge sur YouTube. Ajouter cette vidéo à mon blog. Clique ici pour poster un commentaire en étant identifié avec ton compte Skyrock. Et un lien vers ton blog ainsi que ta photo seront automatiquement ajoutés à ton commentaire.

The things I can not change. تحملی که بپذیرم چیزهایی را که نمیتوانم تغییر دهم. شهامتی که تغییر دهم چیزهایی را که میتوانم. و خردی که بشناسم تفاوت این دورا. بعد دستش را زیر بالشش .

سرد تر از آنکه قبر من باشد. اینجا نور هم به دام می افتد. اما زندان بان همه درها را با زنجیرهای نسیان قفل زده است و تنها درچه ای که برایم باز گذاشته همان آینه روی دیوار است که گاه گاه صورت بی روحش را در آن می بینم. اینجا زندان و زندان بان یکی شده. جمعه ها اموات هم آزادند اما من نه.